انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

من!

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۳ ب.ظ

اینطوری نیست که از راز آلود بودن و مرموز بودن خوشم بیاد. زمان ها و موقعیت های زیادی بر من گذشته. آدم های مختلفی با روش های متفاوتی منو مورد قضاوت قرار داده اند.

یک روزی (که تاریخ دقیقش در دفتر یادداشتم مشخصه) بلند شدم و ایستادم. شائبه های تحمیل شده به خودم رو زدودم. سبک سنگین کردم و چیزهایی رو که باعث یک قضاوت اولیه ی سریع و شاید تحمیلی می شد رو به کناری گذاشتم.  تصمیم گرفتم به جای اینکه اول از روی آن ها قضاوت شوم و بعد بخاهم که آن ذهنیت ها را اصلاح کنم، از ابتدا حضور آن معیارها را حذف کنم. 

تصمیم گرفتم درباره ی چنین چیزهایی سکوت کنم. تصمیم گرفتم با عملم قضاوت بشم نه سابقه ی خونوادگی و وضعیت مالی و فعالیت های اجتماعی اعضای خانواده ام.

از اینکه خودم، سبب شکل دهی ذهنیت دوستان و اطرافیانم شده ام نه تنها پشیمان نیستم بلکه به آن می بالم. "من" چنین بودم و هستم. خوب یا بد. به اندازه ی همه. نه بهتر از همه، نه بدتر از خیلی ها.

من خنده هایم را آشکارا خندیده ام و گریه هایم را پنهانی می کردم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">