آشتی با شب
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ق.ظ
ستاره ی بزرگی بر دامنم فرو افتاده است
ما را سر شب زنده داری است
برای نیایش به زبانی دیگر
شرحه شرحه همچون چنگ
ما را سر ِ آشتی است با شب
لبریز خدا
قلب های ما کودکانند
نیازمند خابی شیرین
و لبان ما در جستجوی بوسه اند
از چیست تردید تو؟
قلبم را پیوند مزن با قلبت
این خون توست که همواره سرخی می بخشد به گونه های من
ما را سر آشتی است با شب
آن گاه که یکدیگر را تنگ در آغوش می گیریم، مرگ می میرد
ستاره ای بزرگ فرو افتاده است بر دامنم
خانم الزه لازکر-شولر
Else Lasker - Schuler
پ. ن. : البته حافظ خودمون می گفت: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود