انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

آشتی با شب

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۷ ق.ظ

ستاره ی بزرگی بر دامنم فرو افتاده است

ما را سر شب زنده داری است

برای نیایش به زبانی دیگر

شرحه شرحه همچون چنگ

ما را سر ِ آشتی است با شب

لبریز خدا

قلب های ما کودکانند

نیازمند خابی شیرین

و لبان ما در جستجوی بوسه اند

از چیست تردید تو؟

قلبم را پیوند مزن با قلبت

این خون توست که همواره سرخی می بخشد به گونه های من

ما را سر آشتی است با شب

آن گاه که یکدیگر را تنگ در آغوش می گیریم، مرگ می میرد

ستاره ای بزرگ فرو افتاده است بر دامنم

 

 

خانم الزه لازکر-شولر 

Else Lasker - Schuler

پ. ن. : البته حافظ خودمون می گفت: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود         ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

  • یگانه

تسلای تنهایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">