انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

بارانی

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ

با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی
 ویران شدنی آنی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو
 بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام


ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن، سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها به کجا میکشی ام خوب من ؟
ها نکشانی به پشیمانی ام...
(محمدعلی بهمنی)
  • یگانه

نظرات (۴)

 ...

محکم تر از این حرف ها بود ...

اما رفتن تو ...

فرو ریخت تمام ستون های دلم را ...

حالا که ...
حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام...
...
.


  • لحظه دیدار
  • لحظه دیدار نزدیک است

    باز من دیوانه ام، مستم

    باز می لرزد،

                    دلم،

                          دستم

    باز گویی در جهان دیگری هستم

    های!

           نخراشی به غفلت گونه ام را،

                                               تیغ 
    های،

           نپریشی صفای زلفکم را،

                                           دست 
    و آبرویم را نریزی،

                              دل

    ای نخورده مست

    لحظه ی دیدار نزدیک است

     مهدی اخوان ثالث

    پاسخ:
    چنین باد.

    بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم
    و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم  

    نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد

    بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم 

                        .

                        .

                        .

    برای سرخوشی لحظه هات هم که شده

    بیا گناه ندارد به هم نگاه کنیم

  • آمدی؟!!!!!!!!!!!!!!!



  • آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
    تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم
    .
    .
    .
    سعدی از جور فراقت همه روز این می گفت
    عهد بشکستی و من برسر پیمان بودم
    .
    .
    .
    خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید
    آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">