انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

کپی ضعیف شده

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ق.ظ

این بود اون دیالوگ ِ تکان دهنده و ترسناک:

احساس می کنم تمام احساساتی رو که میشه تجربه کرد، تجربه کردم. از این به بعدش، یه کپی ِ ضعیف شده از احساسات ِ قبلیه.

این که کپی باشه خودش خیلی بده. اونم در بهترین حالت، اگه کپی برابر ِ اصل باشه. در مورد ِ کپی ضعیف شده دیگه اصلن حرفی ندارم.

پ.ن: (امیدوارم بتونم هضمش کنم و تسلیمش نشم، چون به هرحال پاسخ سامانتا، برام قانع کننده نبود. هرچی نباشه اون آدم ها رو نفهمیده. در بهترین حالت مشابهِ یک احساس انسانی رو تجربه کرده.)

پ.ن 2: میخام برم بانک. پیاده. یک کمی هم می دوم. به موازات ِ تمرین های باشگاه. (رسمن دیگه کلاس نیست، باشگاهه) البته نه صرفن برای ورزشی موثر. برای فکر کردن. اندیشه هام در باد، بر باد! ایهام خوبیه. یک کپی ضعیف شده از اولین باری که دویدم! چند سالگی بوده اصلن!

  • یگانه

نظرات (۲)

اگر بخوام ایراد فیلسوفانه بگیرم، باید حرف هراکلیتوس رو تکرار کنم: در یک رودخانه نمی‌توان دو بار شنا کرد ;)
اما در واقع و در زندگی غیرفیلسوفانه، این دیالوگ برای منم خیلی جالب بود ... باعث ایجاد یه مفهموم جدید توی ذهنم شد که ممکنه توی احساساتم ذهنم رو مشغول کنه ... مثلاً الآن به این فکر می‌کنم که لذت خوندن نوشته‌هات یه کپیِ ضعیف شده از حس اولین باریه که نوشته‌هات رو خوندم؟!
پاسخ:
البته من خودم به این نقطه نظر فلسفی فکر کرده بودم. چون که هیچوقت و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نمیشه دو تا "چیز" یکسان رو تجربه کرد تا به یکیشون عنوان کپی رو بدیم. مثلن من فیلم her رو برای بار اول نگاه می کنم. بار دوم تجربه ی من با بار اول دیدنش فرق داره. یعنی من شدم یگانه با تمام تجربیاتش + دیدن فیام her. برای بار دوم که همون فیلمو نگاه می کنم میشم: یگانه با تمام تجرباتش و دیدن فیلم her + دیدن فیلم her. روشنه که این دو با هم برابر نیستند. حالا فرض کن بار اول با دیدن فیلم x یک جور احساسی رو تجربه کرده باشم که بعدن بعد از دیدن این فیلم اونو دوباره تجربه می کنم. نابرابری حتا بیشتر هم هست. ولی خب زندگی و احساسات روزمره از این دقت نظر فلسفی چندان بهره ای نبرده. همون طور که توی اون پستم راجع به سیاهه ی بی نهایت از تفاوت های جزئی که نمیتونه روی شباهت کلی و اساسی تاثیری بزاره و نوع واحد رو تفکیک کنه به چند نوع. چند نفر از ما حواسش هست که توی یک رودخونه دو بار شنا نم یکنیم؟ و این راهی که امروز داریم میریم، همون راهی نیست که دیروز رفته ایم؟ خیلی کم. و این تفاوت یا خیلی جزئیه احتمالن. یا مربوط به ناخودآگاهمون میشه. نیز ممکنه مربوط به تحلیل خارجی باشه که کلن نداره پس در متن احساسمون.
واقعیت اینه که وقتی به یه چیزی عادت می کنیم. یعنی کپی اون اولین احساس، شوق یا شعف یا تاثیر و تاثر به هر شکلی، زیادی ضعیف میشه توی وجودمون. این طور نیست؟ و کی  می تونه جلوی این عادت کردن لعنتی رو بگیره؟
بله بله ... مطمئن بودیم که شما به نقطه نظرات فلسفیشم فکر کردید ... ما هم قصد جسارت نداشتیم ;)
به نظر من اگه سعی کنیم زندگی رو ببینیم، شاید بتونیم حداقل کپی قوی‌تری از احساسات قبلی رو تجربه کنیم ... حتی اگه به قول تو کپی خودش بد باشه ...
من بیشتر به این فکر میکنم که اگه رنج‌ها رو هم همیشه با همون کیفیت اولیه تجربه می‌کردیم چی؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">