انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

پرسیدم: اولش بهتر بود...؟ یا آخرش...؟ یا وسطش...؟

با لبخندی که در چشم من مورب بود، گفت: اولش...

همچنان که نگاهم به او خیره بود چشم هایم را به نشانه ی تعجب گرد کردم.  در این فاصله او ادامه داده بود: و آخرش... و بدون اینکه لبخندش تغییر حالت بدهد گفت: و وسطش...

جواب او هرچه که بود آماده شده بودم تعجب کنم و بحث کنم و راضی نشم. فک کنم اما حالا جواب زیبایی داده بود. از آن حرف هایی که حتا اگر منطق نداشته باشد و پاسخ سوالت نباشد اما همان طور مبهم اقناعت می کند. قشنگ است. بعد دوست داری ساکت بمانی.

بدون فاصله به حرفش اضافه کرد: و قبل از اولش... و بعد از آخرش... با تو همیشه بهتره.

  • یگانه