انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

داشتی بهم میگفتی یک زن معمولی نیستم... هیچوقت نبودم.. . نمی‌دانستم ته منظورت چیست؟ از روی تحسین میگفتی یا عکسش... ولی تا الان بهش فکر کردم... چه چیز معمولی ای توی زندگیت میخواستی که من نداده بودم به تو؟ چه چیز غیر معمولی در زندگیت داشتی که از طرف من به تو تحمیل شده بود...

یادم است... یادم می آید... بگذار تکرار نکنم... باشد... باشد... 

برای هردومان گران بود... رد شدیم اما از آن... رد شدیم...

این هم از همان دست غیر معمولی بودنم است... تو می‌روی با سوفیا بازی میکنی..  خسته کننده ترین بازی های تاریخ... در بدترین حالی که در تو سراغ دارم... عزیزم... عزیزترینم ... 

من اما نشستم روی مبل..  بغض کرده ام... نگاهت میکنم... اشک هایم می‌ریزد... غیر معمولی است این همه تاثر بخاطر چند سطر نوشته؟ فقط دارم تمرین میکنم قوی تر بشوم..  شجاع تر. 

  • یگانه

کاش کف هرم بودم... اون پایین. . ته ته... کاش هیچی برای از دست دادن ندلشتم... رها میجنگیدم..  دلخوش به داشته های اندکم نمیشدم... کاش با همه وجودم میرفتم... راه هایی محدودی کاش میداشتم... یا می رسیدم یا...

کاش کف هرم بودم حالا که نوکش نیستم... 

این وسط گیر افتادم... وسط معمولی ها... نه رومی روم... نه زنگی زنگ... هی خیلی چیزها رو به دست نیاوردیم .. هی دلخوش به داشته های اندکمون... هی سانسور... هی ریا..  هی سازش... از ترس از دست دادن همین اندک یافته ها... گریز از میان مایگی آرزویی سترگ است قیصر جان... 

  • یگانه