انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

به جز خودم کسی را سراغ ندارم که افسردگی و اندوهش با خالی کردن ماشین لباسشویی و پهن کردن لباس ها محو و نابود شود.. 

امشب وسط قفسه های فروشگاه در بین چیزهایی که قصد خریدشان را نداشتم ناگهان خودآگاه شدم..  دیدم چیزی نیستم به جز گوشت و پوست و استخوانی که در سبد کره و ژله و نبات دارم...  دیدم هیچ اثری از فکر و حس و دردی نیست..  فقط قفسه های یخچال و کابینت ها را مرور میکردم تا هر کدام خالی شده پر کنم... من یکی از مردمی بودم بی اندازه معمولی و محدود به جسمانیت خودم... لحظه ای فاقد هر گونه معنا و والایی... در پی برآورده ساختن پایین ترین سطح هرم مازلو...

وقتی کیسه ها را خالی میکردم برگشتم به سطح عادی.. . جسمانیتم به شکر و تغکر ختم شد...

خشم و سردرگمی ام را درمبان لباس ها در لباسشویی ریختم... میروم که لباس های تمیز را پهن کنم. 

  • یگانه