انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

دست ها

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ

دست هایی را در تاریکی، در مه و در میان شاخه های درخت می بینم. دست هایی که تهی نبود، هراسی نداشت، ستاره ها در آن می درخشیدند و دلپذیری بهار از آن ها استشمام می شد.

دست هایی که بی قرار بودند، بی تابی می کردند و در متن احساسم درنگی کردند. و من لطافت آن دست ها را و عظمت آن ها و عطر آن ها  و سرشاری آن ها را حس می کردم و بی تابانه در آغوش آن ها چشم بر هم گذاشته و گریسته بودم.

دست هایی که همواره در انتظار من مانده بودند و همیشه و هنوز به آن ها احساس نیاز می کردم و وابستگی. و اشتیاق همین پیوند مرا در انتظار نگه داشته بود.

دست هایی که از عطش ایثار همیشه داغ بوده اند و از ابتدای وجود، خاطرم را هدایت کرده اند. دست هایی که کفاف آسایش مرا می کنند.

دست هایی که بر صورت ناامیدی هایم سیلی ملامت نزدند.

دست هایی که دوستشان دارم و می دانم که از آغاز با من بوده اند و همیشه با من خواهند ماند.

درتاریکی، در مه و درمیان شاخه های درخت دست هایی به من نزدیک می شوند. دست هایی آن قدر بزرگ که در آن ها بتوانم دردهایم را با تمام قوا فریاد بزنم. دست هایی که از ابتدا و عدم تا انتها و ابدیت آن ها را حس کرده ام. دست هایی که برای اولین بار آن ها را می بینم و همیشه دوستشان داشته ام.

  • یگانه

فراتر از روزمرگی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">