خنده ی کامل
خندیدم...
امروز بالاخره بعد از 3 ماه با تمام لب هایم خندیدم...
3ماه هم بیشتر شد پروسه ی تعین وقت و جراحی و بهبود یافتنش و نتیجه ی آزمایش و تکرارش و کارای دیگه و در نهایت نصب کردن و قرار دادن دندونم. البته اون آخرا بود. دندون 6. بشمرید از دندون جلو، که قرینه اش در دو سمت وجود داره، یکی یکی برید عقب. دندون 8 دندون عقله که من البته قبلن با جراحی درش آورده بودم، قبل از اینکه حتا بیرون بیاد بیچاره. با این حساب معلوم میشه که این دندون اونقدر عقب هست که بود و نبودش روی خنده ی خیلی ها اثر نزاره... ولی نه روی خنده یا حتا لبخند من... به قول برادرم من 24 اینچ می خندم. حتا اگه دندون عقلم هم نکشیده بودم توی خندم دیده میشد.
و بعد از 3 ماه سانسور کردن خنده و منقبض کردن لب ها، بالاخره دارم می خندم... با تمام لب هایم... از دیشب دارم می خندم... و فقط آیینه است که شریکه این خنده های دست و دلباز و وسیع من شده. فقط آیینه.
- ۹۲/۱۰/۱۹