انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

خانه تکانی ِ موسیقایی

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۳۷ ق.ظ

زندگیم خونه تکونی لازم نداره. همه چیز سرجای خودشه. از تغییر دکوراسیون هم خوشم نمیاد. مطمئنم هر چیزی رو از اول در بهترین جای ممکن گذاشتم. قفسه ی کتابام کمی باید مرتب بشن و کمد لباس ها. اونم بخاطر این که بعضی لباس های زمستونی رو جمع کنم و بعضی لباس های

تابستونی رو جایگزین کنم.

با این حال توی ریتم انجام دادن همین دو قلم و دست کم یه جاروبرقی (که این اواخر دقت کردم ماهی یک بار انجام میشه اونم دقیقن روز دوم اوج کاهش هورمون های زنانه!!!) گوش دادن به آهنگ بهترین حس ممکنه... توی شرایطی که خود به خود از در و دیوار و مردم و هوا! حس های نوستالژیک منتشر می شه... اونم اگه سلکشنت اینقدر جلو رفته باشه که رسیده باشه به هایده. بعدشم از یه جایی که حواست نیست تبدیل بشه به مهستی.

نمی دونم چرا ریتمش، با اینکه اینقدر تکراری شده ولی هیچوقت قدیمی نمیشه. به هیجان میاره منو باز... نمی دونم. شاید بخاطر خاطره ی جادویی  ِاولین بارهاییه که این آهنگا رو گوش کردم... اولین تجربه هام از عشق. عشق؟ نمی دونم واقعن. یه همچو چیزی. شور نوجوانی. جهیدن خون سرخ زیر پوست سفید. تکان دل. بعد همه ی این ها وصل بشه به شنیدن این که:

من از لب تو منتظر یه حرف تازه ام تا قشنگترین قصه عالم رو بسازم

یا مثلن:

تو تنهایی قلبم یه شب نقش تو افتاد
مثل اینکه خداوند تو و عشقو به من داد
تو دلتنگی دنیا باهات عشقو شناختم
با این واژه خوشبخت همه دنیامو ساختم

فک کنم بخاطر این بود که اون موقع ها همین چیزا توی خونه پیدا می شد. چند تا نوار بود که اونم مال بزرگترها بود. سلکشن داشتن خیلی هنر میخاست. یادمه یه سالی پسر داییمو به بردگی کشیدم دونه دونه آهنگ هایی رو که میخام با همون ترتیب دلخاهم برام بزنه. هنوزم دوسش دارم اون سلکشنو. منتها دیگه نمی دونم با چی باید گوش بدمش. یه واکمن دارم و یه سی دی من. اینقدر بی کیفیتن که بیشتر عذاب میشکم تا لذت ببرم.

اما چیزی که زانوهامو سست کرد تا از وسط این چند قلم کار باقی مونده کشیده بشم روی مبل و تا آخرین ثانیه و با دقت گوش بسپارم شروع این آهنگ بود:

بازم بندگی کرده پریزاده مهتاب
همین عاشق ساده بازم میگذره از خاب
تو بارون نگاهش بشینم یا نشینم
تمنا رو تو چشماش  ببینم یا نبینم

به نظرم خیلی جالب میومد که داره انتخاب می کنه که تمنا رو تو چشماش ببینه یا نبینه! یعنی مثلن ببینه اما وانمود کنه که ندیده یا از اول کلن فایل دیدن بعضی چیزها رو بسته باشه و نتونه که ببینه! اون موقع ها خیلی حس جالبی بود. حالا زیادی پیش پا افتادست! 

اوج این آهنگ هم این جاشه:

خبر داد عاشق من که شده وارث مجنون
برام رو میکنه گنجینه قلب پریشون
هزار آینه میذاره به سر رام به تماشا
که شاید تو نگاهش بشینه گوشه چشمام

من دیگه واقعن لبریزم. بسمه. میخام برم روی تراس. چند تا نفس عمیق بکشم. از شاخه های لخت باغ زیتون عکس بگیرم و برگردم لباس ها رو بچینم توی کمد. اما آهنگ بعدی نگهم میداره. باز میشینم و میسپارم خودمو بهش:

هزار ساله که انگار صداتو نشنیدم
هزار ساله که انگار تو رو هرگز ندیدم
آخه هز سالی صد سال گذشته بی تو بر من
نمیدونی چه تلخه کنار تو نبودن
نمیدونم به دیدار امید تازه ای هست
تو آن هستی که بودی . اگر روزی دهد دست

واقعن دیگه بیشتر وقت ندارم. باید جلوشو بگیرم. جلوی ادامه ی این زنجیره ی خاطرات نوجوانی رو. خاموش نمیشه. باطری کنترل تموم شده. تا خودمو می رسونم پای اسپیکر و قطعش می کنم یه مقدار از آهنگ بعدی پیش رفته:

کی میاد ؟ کی میاد ؟
اون عزیز من میاد
کی میاد ؟ کی میاد ؟
اون عزیز من میاد
صدا صداشه . خودشه خودشه
این همون صدای گرم و آشناشه
چجوری بهش بگم . دیگه خیلی دیر شده
صاف و ساده نیست دلم . یه بهونه گیر شده
چجوری بهش بگم دیگه گریه ام نمیاد
دل تو لاک خودشه . دیگه عشقو نمیخواد

بالاخره از بارش خاطره و جادو و تپش های دل  و سرخی گونه ها، رها میشم. می رم توی آشپزخونه زیر کتری رو روشن میکنم و برمی گردم توی اتاق خاب سر کمد لباس. توی این فاصله ذهنم خودبخود بقیه ی این آهنگ آخری رو ادامه داده:

شایدم وقتی رسید . وقتی چشمام اونو دید
مثل روزای گذشته که دلم با غم عشقبازی میکرد
دل دوباره بشه عاشق . مثل اون وقتا که طنازی میکرد
شایدم وقتی رسید . وقتی چشماش منو دید
باز دوباره بشه عاشق . با نگاهش بده دنیا رو به من
پس نگیریم دلو از هم . به من و اون اگه دنیا رو بدن

  • یگانه

نظرات (۱)

آخ آخ! موسیقی ... چه کار می‌کنه با آدم ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">