انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

آخرین دم هوشیاری

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۳۷ ب.ظ

تا حالا نشده از توی رختخاب پست بزارم... دراز کشیده به پشت، در حالی که بالش زیر سینه و چانه ام قرار داره و زانوهام دولاست... عینکم روی چشممه و از حالا بزرگترین دغدغه ام خاموش کردن چراغه با این همه خاب الویی... هیچ ایده ای برای نوشتن ندارم. هیچی حقیقتن. اولها روزمرگی اتفاق عجیبی بود که میشد ازش حرف زد و توصیفش کرد... حالاها به ان عادت کردم... به شباهت بی اندازه ی روزها به یکدیگر و موکول کردن همه ی کارهای ناتمام به فردا... به این همه فایل باز و پنجره های گشاده... که سرعت فک کردن و کلن کارکرد ذهنمو به شدت اورده پایین، اما چون عملکردشون ناتمامه نمیتونم ببندمشون و چون نیمی یا کمتر, بیشتر ازشون انجام شده دلم نمیاد ببندمشون.

تنها چیزی که هنوز از ان دست نکشیده ام حرف زدن است. به نظرم چون هنوز کاملن ناامید نشدم.

  • یگانه

نظرات (۱)

اولا سلام
دوما قراره نا امید شی؟
یه پپیشنهاد
هر وقت  اوست کریم مرد نا  امید شو!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">