انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

نیمه شب پر حادثه

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ق.ظ

سرفه می کنم و از خاب بیدار می شوم. با خاب آلودگی می نشینم. در آخرین لحظه ی برداشتن لیوان آب از روی پاتختی، دستم سست می شود و لیوان واژگون می شود. کاملن هوشیار می شوم. آن طرف پاتختی، جایی که آب ِ لیوان خالی شده است، آلبومم قرار دارد. با اضطراب برش می دارم. خیس ِ خیس شده است. ورق می زنم. لبخندهای کاملن مصنوعی ام در تمام عکس هایش خیس و سست شده است. تصور می کنم بعد از خشک شدن آلبوم حتا ببدتر هم می شود: چروک می خورد...

*

سرفه می کنم و از خاب بیدار می شوم. با خاب آلودگی می نشینم. لیوان آب را برمی دارم و لاجرعه سر می کشم. چقدر گرم بود. چقدر گرم است. کولر را روشن می کنم و آبی به صورتم می زنم. برمی گردم توی تخت. انگار خاب می دیدم. یادم می آید. بلند می شوم برای اطمینان آلبومم را چک می کنم. ماتم می برد... این کی اینطوری شد؟ لبخندهای مصنوعیم در تمام آن عکس ها چروک خورده است...

سرفه می کنم و از خاب بیدار می شوم. با خاب الودگی می نشینم. لیوان آب را برمی دارم. از روی وزنش می فهمم که خالی است. نیمه بیدار می روم بیرون. راهروی باریک و پایین آمدن از 3 پله. سمت چپ آشپزخانه است. لیوان را زیر آبسردکن می گیرم خالی است. یخچال را باز می کنم و توی در را نگاه می کنم. پارچ هم خالی است. کشوی فریزر را می کشم بیرون. ظرف یخ را برمی دارم. کاملن هوشیار شده ام. چند تکه یخ می اندازم توی لیوان و آن را از شیر آب می کنم و می گذارم روی میز آشپزخانه. یک قلپ می نوشم و می نشینم. کولر که روشن نیست. چقدر سردم شده است. نور مهتاب از بالای پنجره ی آشپزخانه وارد شده و دیوار را روشن کرده. خیلی زیباست. می نشینم و مهتاب را نگاه می کنم بر فراز آسمانی به این صافی... بلند که می شوم دستم می خورد به لیوان و می افتد روی سرامیک و در کسری از ثانیه سمفونی بی مانندِ برخورد هزاران بلور کریستال بر آن اجرا می شود. با احتیاط برمی گردم بیرون. باشد برای فردا. برمی گردم به اتاق خاب. جلوی دراور می ایستم و یادآوری شکستن آن لیوان لب هایم را منبسط میکند. به درون آینه خیره می شوم، لبخند می زنم. واقعی. هیچ چروکی در کار نیست. 

  • یگانه

نظرات (۱)

سلام سایت بسیار جالبی داری اگر قابل می دونید به سایت من هم سر بزنید

موفق باشید ..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">