انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

تنها ایمان من

شنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۲۹ ب.ظ

جهان سوم جایی است، که توی دفتر خاطرات شخصی ات، یک مطلبی را گنگ و مبهم و ادیب وار نوشته ای... وبعد از چند روز انتقادی می شنوی راجع به آن. نه اینکه تو انتقاد پذیر نباشی! یا اصلن چه ربطی دارد کشک و بادمجان و گوشه ی لب به پیشدستی پر از شکلاتی که بیش از یک ماه است گوشه ی اوپن، انتظار آمدنمان را می کشد؟ مثل همه ی آدم های دیگر وقتی میبینم رصد شده ام و آنگونه که باید و شاید تعبیرم نکرده اند، دلم آشوب می شود. مثل همه. مثل تمام آدم ها. هیچکس نمی تواند ادعا کند حالش بد نمی شود. 

به نظرم بسیار خودخاهانه و تا حدی بی رحمانه است. بعضی ها انگار دوست دارند توی فضاهای شخصی بقیه سرک بکشند. حتا اگر کنجکاویشان برایم قابل درک باشد (چونکه من سمبل یک انسان موفق و همه چیز تمام هستم، دنبال کردن روزمرگی هایم برایشان جذاب است) ولی انتقال آن به افرادی که در این وادی نبوده و نیستند، هرگز بخشودنی نیست. در گستره ی ناپاک این دنیا، تنها به یک چیز ایمان دارم: آدمی، نتیجه ی کارهای خودش را می بیند. 

  • یگانه

نظرات (۳)

عاشق نوشتن روی کاغذم ... ولی همیشه از ترس خونده‌ شدن نوشته‌هام، نمی‌نویسمشون!
حس خوبی نیست که از نوشته‌هام، علیه‌م استفاده بشه ...
عشق و نور و شوق و خدا را در پستوی دلم نهان می‌کنم!
شاید هم جهان سوم جایی‌ست که در آن پستوهای خانه‌هایش هم امنیت ندارند!

پاسخ:
داشتم فک می کردم که توی این زندگی سخت... می تونم سرمو بکنم توی چاه وبلاگم و حرف بزنم و احساسمو بگم... اشتباه کردم. حق با تو بود. این پستو هم امنیت نداشت.
شاید اگه تو زندگی یه کار نخوام راجع به کسی انجام ندم این باشه.
شاید قیاس خوبی نباشد ولی شاید بهتر بود به جای موردی که فقط یک نفر حق انجام دارد ( البته فقط اینجا ) سر کشیدن به این پستو ها فقط توسط یک نفر انجام می شد آن هم خودم یا خودت نه هر دو!!!!!!
پاسخ:
نمی فهمم یعنی چی.
دیگه هیچی نمی فهمم.
روی ابسیلونی از شعور آدم ها نمی تونم حساب کنم. روی شعور خودم هم. 
متاسفم. ولی من تنها بودم. نه در عشق  یا زیستنم. در تجربه هام. در احساسی که به حوادث و پدیده ها داشته و دارم. آدم های انگشت شماری را شریک احساسات و تفکرات شخصیم کردم. همین تعداد انگشت شمار هم شامل خائنین شد.
اصلن معذب نیستم که با این لحن و ادبیات صحبت می کنم. به قول راسل، پستی و رذالت نوع بشر نهایت ندارد. من هم چریان بازی را عوض کردم. بس است هی توی پوست زن خوب و دختر خوب بودن، خفغه شدن و زجر کشیدن و دم نزدن. پیچ صدایم را باز کردم. حالا همه خفه شوند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">