تنها ایمان من
جهان سوم جایی است، که توی دفتر خاطرات شخصی ات، یک مطلبی را گنگ و مبهم و ادیب وار نوشته ای... وبعد از چند روز انتقادی می شنوی راجع به آن. نه اینکه تو انتقاد پذیر نباشی! یا اصلن چه ربطی دارد کشک و بادمجان و گوشه ی لب به پیشدستی پر از شکلاتی که بیش از یک ماه است گوشه ی اوپن، انتظار آمدنمان را می کشد؟ مثل همه ی آدم های دیگر وقتی میبینم رصد شده ام و آنگونه که باید و شاید تعبیرم نکرده اند، دلم آشوب می شود. مثل همه. مثل تمام آدم ها. هیچکس نمی تواند ادعا کند حالش بد نمی شود.
به نظرم بسیار خودخاهانه و تا حدی بی رحمانه است. بعضی ها انگار دوست دارند توی فضاهای شخصی بقیه سرک بکشند. حتا اگر کنجکاویشان برایم قابل درک باشد (چونکه من سمبل یک انسان موفق و همه چیز تمام هستم، دنبال کردن روزمرگی هایم برایشان جذاب است) ولی انتقال آن به افرادی که در این وادی نبوده و نیستند، هرگز بخشودنی نیست. در گستره ی ناپاک این دنیا، تنها به یک چیز ایمان دارم: آدمی، نتیجه ی کارهای خودش را می بیند.
- ۹۳/۰۳/۳۱
حس خوبی نیست که از نوشتههام، علیهم استفاده بشه ...
عشق و نور و شوق و خدا را در پستوی دلم نهان میکنم!
شاید هم جهان سوم جاییست که در آن پستوهای خانههایش هم امنیت ندارند!