الان
چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ب.ظ
خابم می آید...
هنوز، خانه از سفر شمالی که سه شنبه با همه ی وجودم مخالف بودم و چهارشنبه با همه ی وجودم موافق شدم و یک شنبه با همه ی وجودم پشیمان، به هم ریخته است... چمدان نیمه باز توی اتاق خاب... سبد پیک نیک و فلاسک و خریدها توی آشپزخانه... پتو و ملافه وسط پذیرایی... لباس ها روی مبل ها...
خیلی وقت است آشپزی نکردم... کتابی نخاندم... فیلمی ندیدم... بیشتر دراز کشیدم و به موسیقی دل سپردم.
مثل الان...
- ۹۳/۰۷/۱۶