انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

انسانی زیادی انسانی

از خدا می طلبم صحبت روشن رایی

آن را که خبر هاست برای روز مبادا ،
بسیار می خموشد در خود .

آن که روزی ،می خواهد آذرخشی برافروزد ،
باید که دیر زمانی ابر باشد .

نیچه

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

برای جهان

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۲ ب.ظ

خودت را بهتر کن
این است همه ی کاری که
برای بهتر کردن ِ جهان می توانی بکنی...

لودویگ ویتگنشتاین

  • یگانه

نظرات (۱)


بیا که بار دگر گل به بار می آید

بیار باده که بوی بهار می آید


هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل

که گل شکفته و بانگ هزار می آید


طرب میانه ی خوش نیست با منش چه کنم

خوشا غم تو که با ما کنار می آید


نه من ز داغ تو ای گل به خون نشستم و بس

که لاله هم به چمن داغدار می آید


دل چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار

بهار من بود آن گه که یار می آید


نسیم زلف تو تا نگذرد به گلشن دل

کجا نهال امیدم به بار می آید


بدین امید شد اشکم روان ز چشمه ی چشم

که سرو من به لب جویبار می آید

مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم

وگرنه کیست که از آن دیار می آید

دلم به باده و گل وا نمی شود، چه کنم

که بی تو باده و گل ناگوار می آید


بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی

که گل به دیده ی من بی تو خار می آید 

پاسخ:
بدین امید شد...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">