صبح ها رو با عطسه شروع می کنم. گاهی سه چهار تا. گاهی هم بیشتر. گلوم می سوزه. کلن شبیه سرماخورده ها می شم. صدام تودماغی میشه. از چشام مرتب اشک میاد. خاب آلوده ام بیشتر وقتا. دوس دارم این حالمو. همه ی این علائم نشونه ی اومدن پاییزه. سرما نمی خورم. آلرژیه که سال هاست همراهمه. و اتفاقن دوسش دارم. پاییزا حالم خوبه. همیشه همین طور بوده. آروم ترین و خوش ترین روزای عمرم. هوا اینقدر خوبه که بعیده هیچ چیزی بتونه حالمو بد کنه. سرمای مطبوع و ملایم، نه مثل هوای بی جنبه ی اردیبهشت که تب بی حاصل عشق بندازه توی دل ها. سرمایی که با خودش و در خودش آگاهی داره. آگاهی ِ نزدیک شدن به فصلِ سرما.
- ۱ نظر
- ۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۹